چرا گاهی در روابط احساس بیارزشی میکنیم؟ 17 نکته
احساس بیارزشی در روابط، تجربهای دردناک و رایج است که میتواند به دلایل مختلفی ایجاد شود. درک این دلایل، اولین قدم برای بهبود وضعیت و ساختن روابط سالمتر است.
در این نوشته به بررسی 17 نکتهای میپردازیم که ممکن است باعث شوند در روابط خود احساس بیارزشی کنید:
- ✔️
عدم دریافت قدردانی:
وقتی تلاشها و محبتهای شما دیده و قدردانی نمیشوند، احساس میکنید ارزش کافی ندارید.

1. عدم قدردانی کافی از سوی طرف مقابل
وقتی تلاشها و خوبیهای شما در رابطه نادیده گرفته میشوند یا قدردانی لازم از آنها صورت نمیگیرد، احساس میکنید ارزشی برای طرف مقابل ندارید.
این عدم قدردانی میتواند شامل عدم تشکر زبانی، بیتوجهی به کمکهای شما، یا نادیده گرفتن فداکاریهایتان باشد.
به مرور زمان، این بیتوجهی میتواند احساس بیاهمیتی و کمارزشی را در شما تقویت کند.
احساس می کنید تمام تلاشهایتان نادیده گرفته می شود.
این میتواند به کاهش اعتماد به نفس شما منجر شود.
حتی ممکن است به این فکر بیفتید که آیا اصلاً وجود شما برای طرف مقابل مهم است یا خیر.
پس، قدردانی متقابل یکی از ارکان اساسی یک رابطه سالم است.
2. مقایسه مداوم با دیگران
مقایسه خودتان با دیگران، مخصوصا در روابط آنها، یکی از بزرگترین عوامل ایجاد احساس بیارزشی است.
وقتی دائماً به این فکر میکنید که دیگران چقدر خوشبختتر، موفقتر یا محبوبتر هستند، ارزش خودتان را نادیده میگیرید.
این نوع مقایسه اغلب بر پایه ظواهر است و واقعیت زندگی افراد را نشان نمیدهد.
در نتیجه، دچار احساس حقارت و کمبود می شوید.
مقایسه خود با دیگران باعث میشود نقاط قوت خود را فراموش کنید.
بهتر است تمرکز خود را بر رشد و پیشرفت فردی خودتان قرار دهید.
3. انتقادهای مکرر و سازنده نبودن
انتقادهای مکرر و غیرسازنده از سوی شریک عاطفی میتواند به شدت احساس بیارزشی را تقویت کند.
وقتی دائماً مورد انتقاد قرار میگیرید، احساس میکنید که هیچ کاری را به درستی انجام نمیدهید.
انتقاد سازنده باید با هدف بهبود و رشد باشد، نه تخریب و تحقیر.
اگر انتقادها بیشتر شبیه به سرزنش و تحقیر باشند، تاثیر منفی زیادی بر عزت نفس شما خواهند داشت.
این انتقادها به مرور زمان باعث میشود اعتماد به نفس خود را از دست بدهید.
شروع می کنید به زیر سوال بردن توانایی های خودتان.
احساس می کنید که فردی ناکافی و بی ارزش هستید.
4. عدم حمایت عاطفی در زمان نیاز
عدم حمایت عاطفی از سوی شریک زندگی در زمانهای سخت و چالشبرانگیز میتواند احساس تنهایی و بیارزشی را تشدید کند.
وقتی به حمایت و همدلی نیاز دارید اما با بیتفاوتی یا بیتوجهی مواجه میشوید، احساس میکنید که برای طرف مقابل مهم نیستید.


احساس می کنید که کافی نبوده اید و به همین دلیل طرف مقابل به شما خیانت کرده است.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی بی ارزش و غیرقابل دوست داشتن هستید.
8. سوء استفاده عاطفی یا جسمی
سوء استفاده عاطفی یا جسمی در رابطه، به شدت مخرب است و میتواند باعث ایجاد احساس بیارزشی، ترس و ناامیدی شود.
سوء استفاده عاطفی شامل تحقیر، تهدید، کنترل و دستکاری است.
سوء استفاده جسمی شامل هرگونه خشونت فیزیکی است.
اگر در یک رابطه سوء استفاده گرانه هستید، باید به دنبال کمک باشید و از خودتان محافظت کنید.
سوء استفاده به طور مداوم عزت نفس شما را تخریب می کند.
شروع می کنید به باور کردن حرف های توهین آمیز طرف مقابل.
احساس می کنید که فردی بی ارزش و لایق سوء استفاده هستید.
9. نادیده گرفتن مرزها
وقتی مرزهای شخصی شما در رابطه نادیده گرفته میشوند یا مورد احترام قرار نمیگیرند، احساس میکنید که ارزشی برای طرف مقابل ندارید.
مرزها شامل نیازها، خواستهها، ارزشها و محدودیتهای شما هستند.
یک رابطه سالم باید بر پایه احترام به مرزهای یکدیگر بنا شود.
نادیده گرفتن مرزها میتواند باعث احساس ناراحتی، خشم و بی احترامی شود.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا نیازهای شما برای طرف مقابل مهم نیست.
این حس میتواند به مرور زمان باعث شود که از خودتان غافل شوید و نیازهای خود را سرکوب کنید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی بی ارزش و غیرقابل احترام هستید.
10. انتظارات غیرواقعی
داشتن انتظارات غیرواقعی از رابطه یا از شریک عاطفی میتواند باعث ناامیدی و احساس بیارزشی شود.
هیچ رابطهای کامل نیست و همه افراد دارای نقصهایی هستند.
انتظارات خود را واقعبینانه تنظیم کنید و به جای تمرکز بر نقصها، بر نقاط قوت رابطه تمرکز کنید.
انتظارات غیرواقعی باعث می شود که دائماً در حال مقایسه رابطه خود با کاملا مطلوب ها باشید.
این مقایسه میتواند باعث شود که احساس کنید رابطه شما کافی نیست.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا نمی توانید به اندازه کافی خوب باشید و انتظارات طرف مقابل را برآورده کنید.
احساس می کنید که فردی ناکافی و بی ارزش هستید.
11. عدم تایید بیرونی
وابستگی بیش از حد به تایید بیرونی (از سوی خانواده، دوستان یا جامعه) میتواند باعث شود که ارزش خود را فقط بر اساس نظرات دیگران تعیین کنید.
به جای تمرکز بر تایید دیگران، سعی کنید ارزش خود را از درون پیدا کنید و به خودتان ایمان داشته باشید.
تایید بیرونی میتواند گذرا و غیرقابل اعتماد باشد.
اگر ارزش خود را فقط بر اساس نظرات دیگران تعیین کنید، به راحتی آسیب پذیر می شوید.
شروع می کنید به انجام کارهایی که فقط برای جلب توجه و تایید دیگران هستند.
این رفتار میتواند باعث شود که از خودتان غافل شوید و نیازهای خود را نادیده بگیرید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی بی هویت و بی ارزش هستید.
12. مشکلات مربوط به عزت نفس
مشکلات مربوط به عزت نفس پایین، مانند خودانتقادی، عدم اعتماد به نفس و احساس گناه، میتواند باعث شود که در روابط نیز احساس بیارزشی کنید.
اگر عزت نفس پایینی دارید، احتمالاً بیشتر مستعد احساس قربانی شدن، ناامیدی و نارضایتی در روابط خود خواهید بود.
برای بهبود عزت نفس خود، به دنبال درمان باشید، به خودتان مراقبت کنید و بر نقاط قوت خود تمرکز کنید.
عزت نفس پایین باعث می شود که دیدگاه منفی نسبت به خودتان داشته باشید.
این دیدگاه منفی میتواند بر نحوه تعامل شما با دیگران تاثیر بگذارد.
شروع می کنید به باور کردن اینکه لایق عشق و احترام نیستید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی بی ارزش و غیرقابل دوست داشتن هستید.
13. گذشته آشفته
تجربیات ناخوشایند در گذشته، مانند سوء استفاده در کودکی، بیتوجهی یا روابط آسیبزا، میتواند باعث ایجاد الگوهای رفتاری ناسالم در روابط فعلی شود.
این تجربیات میتواند باعث شود که احساس ناامنی، ترس و بیاعتمادی کنید.
برای درمان زخمهای گذشته، به دنبال درمان باشید و با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنید.
گذشته آشفته میتواند باعث شود که الگوهای مخرب را در روابط خود تکرار کنید.
این الگوها میتوانند باعث ایجاد احساس ناامنی و بی اعتمادی در روابط شوند.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا همیشه روابط شما به این شکل تمام می شوند.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی آسیب دیده و غیرقابل دوست داشتن هستید.
14. عدم تعیین اهداف شخصی
وقتی تمام تمرکز خود را بر رابطه میگذارید و اهداف شخصی خود را نادیده میگیرید، احساس میکنید که هویت خود را از دست دادهاید و ارزشی ندارید.
داشتن اهداف شخصی و تلاش برای رسیدن به آنها، به شما احساس موفقیت و خودکفایی میدهد و عزت نفس شما را افزایش میدهد.
برای خودتان اهدافی تعیین کنید، چه کوچک و چه بزرگ، و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
عدم تعیین اهداف شخصی باعث می شود که احساس بی هدفی و سردرگمی کنید.
این احساس میتواند باعث شود که احساس کنید زندگی شما بی معنی است.
شروع می کنید به این فکر کردن که چه چیزی در زندگی برای شما مهم است.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی بی هدف و بی ارزش هستید.
15. عدم مراقبت از خود
وقتی به اندازه کافی از خودتان مراقبت نمیکنید، از جمله تغذیه سالم، ورزش، خواب کافی و استراحت، احساس خستگی، فرسودگی و بیارزشی میکنید.
به خودتان توجه کنید و نیازهای خود را در اولویت قرار دهید.
عدم مراقبت از خود باعث می شود که احساس خستگی و فرسودگی کنید.
این احساس میتواند باعث شود که احساس کنید نمی توانید از پس کارهای روزمره خود برآیید.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا نمی توانید به اندازه کافی از خودتان مراقبت کنید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی ضعیف و بی ارزش هستید.
16. تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل
تلاش برای تغییر دادن شریک عاطفیتان، نشانه عدم پذیرش او به همان شکلی که هست، است و میتواند باعث ایجاد تنش و احساس بیارزشی در هر دو طرف شود.
به جای تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل، سعی کنید او را بپذیرید و به نقاط قوت و ضعف او احترام بگذارید.
تغییر دادن کسی غیرممکن است مگر اینکه خودش بخواهد.
تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل باعث می شود که احساس ناامیدی و نارضایتی کنید.
این احساس میتواند باعث شود که فکر کنید رابطه شما به بن بست رسیده است.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا نمی توانید طرف مقابل را به شکلی که می خواهید تغییر دهید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی ناتوان و بی ارزش هستید.
17. عدم بخشش خود و دیگران
ناتوانی در بخشیدن خود و دیگران به خاطر اشتباهات گذشته، میتواند باعث ایجاد احساس گناه، خشم و ناراحتی شود و بر روابط شما تأثیر منفی بگذارد.
بخشش به معنای فراموش کردن نیست، بلکه به معنای رها کردن احساسات منفی و حرکت رو به جلو است.
سعی کنید خودتان و دیگران را به خاطر اشتباهات گذشته ببخشید و به دنبال راههایی برای ترمیم روابط خود باشید.
عدم بخشش باعث می شود که در گذشته گیر کنید و نتوانید به آینده فکر کنید.
این احساس میتواند باعث شود که احساس افسردگی و ناامیدی کنید.
شروع می کنید به این فکر کردن که چرا نمی توانید خودتان و دیگران را ببخشید.
در نتیجه، احساس می کنید که فردی گناهکار و بی ارزش هستید.







یه چند وقت پیش تو یه رابطه بودم که مدام حس میکردم نامرئی ام. کارهایی که میکردم رو انگار هوا بود. بعد یواش یواش خودم رو هم باور کردم که اصلا ارزشی ندارم. الان که فکرش رو میکنم میبینم خیلی چیزا بود که اگه زودتر میفهمیدمش شاید اون احساس تلخ نمیومد تو دلم. مثلا اینکه بعضی وقتا ما خودمون یادمون میره که خب آدم به خودش هم باید فکر کنه. اگه کسایی که این حس رو تجربه کردن حرفی برای گفتن دارن خوشحال میشم بخونمشون. راستی اگه توی مطلبی راجع به راه حل های عملی برای مقابله با این حس بنویسین ممنون میشم.