چرا در بعضی روابط احساس میکنیم که نمیتوانیم به کسی اعتماد کنیم؟
احساس عدم اعتماد در یک رابطه، تجربهای دردناک و مخرب است که میتواند صمیمیت و کیفیت ارتباط را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. این احساس میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد که ریشه در گذشته، تجربیات و الگوهای رفتاری ما و طرف مقابل دارد.
در این مقاله، به بررسی 12 نکته کلیدی میپردازیم که چرا ممکن است در بعضی روابط، با وجود تمایل به برقراری ارتباط سالم و صمیمی، باز هم احساس عدم اعتماد داشته باشیم:
- ✔️
تجربههای آسیبزای گذشته:
اگر در گذشته، فردی به شما آسیب رسانده یا اعتماد شما را شکسته باشد، ممکن است به سختی بتوانید دوباره به کسی اعتماد کنید. - ✔️
الگوهای رفتاری ناسالم در کودکی:
بزرگ شدن در محیطی که اعتماد در آن وجود نداشته یا مورد سوء استفاده قرار میگرفته، میتواند باعث شکلگیری الگوهای رفتاری ناسالم در بزرگسالی شود. - ✔️
عدم صداقت و روراستی در رابطه:
پنهانکاری، دروغگویی و عدم شفافیت در رابطه، به مرور زمان اعتماد را از بین میبرد. - ✔️
ناپایداری عاطفی طرف مقابل:
اگر طرف مقابل شما رفتارهای متناقض و غیرقابل پیشبینی از خود نشان دهد، احساس عدم امنیت و اعتماد ایجاد میشود. - ✔️
عدم حمایت و همدلی:
زمانی که در مواقع نیاز، طرف مقابل از شما حمایت نمیکند یا همدلی نشان نمیدهد، اعتماد به او دشوار میشود.

تجربههای تلخ گذشته: زخمی که التیام نیافته است
تجربههای ناخوشایند و دردناک گذشته، مانند خیانت، دروغگویی یا سوءاستفاده عاطفی، میتوانند عمیقاً بر توانایی ما در اعتماد به دیگران تأثیر بگذارند. وقتی در گذشته آسیب دیدهایم، ناخودآگاه به دنبال نشانههای مشابه در روابط جدید میگردیم و این باعث میشود احساس ناامنی و بیاعتمادی کنیم.
این تجربهها میتوانند باورهای اساسی ما را دربارهی ماهیت انسانها و قابل اعتماد بودن آنها تغییر دهند. ممکن است به این نتیجه برسیم که “هیچ کس قابل اعتماد نیست” یا “همه به ما آسیب میرسانند. “
ترس از تکرار تجربههای تلخ گذشته، مکانیسم دفاعی قدرتمندی را فعال میکند که مانع از برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران میشود.
در چنین شرایطی، ضروری است که با کمک یک متخصص، به بررسی و التیام زخمهای گذشته بپردازیم تا بتوانیم با دیدی واقعبینانهتر و بازتر به روابط جدید وارد شویم.
شناخت الگوهای رفتاری که ناشی از تجربیات گذشته هستند، اولین قدم برای تغییر آنها و ایجاد روابط سالمتر است.
به یاد داشته باشیم که هر فرد و هر رابطهای منحصر به فرد است و نباید تجربههای تلخ گذشته را به روابط جدید تعمیم دهیم.
بخشش خود و دیگران (در صورت امکان) نیز میتواند نقش مهمی در بهبود توانایی ما برای اعتماد کردن ایفا کند.
عدم وجود شفافیت و صداقت در طرف مقابل
اگر احساس کنیم که طرف مقابل دروغ میگوید، اطلاعات مهم را پنهان میکند، یا رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهد، اعتماد کردن به او بسیار دشوار خواهد بود. شفافیت و صداقت، پایههای اصلی هر رابطهی سالم هستند.
وقتی فردی از بیان حقیقت خودداری میکند یا سعی میکند واقعیت را تحریف کند، این احساس به ما دست میدهد که چیزی درست نیست و نمیتوانیم به او تکیه کنیم.
رفتارهای مبهم و غیرقابل پیشبینی نیز میتوانند باعث ایجاد بیاعتمادی شوند. وقتی نمیدانیم از طرف مقابل چه انتظاری داشته باشیم، احساس ناامنی و اضطراب میکنیم.
ارتباط باز و با صداقت، کلید حل این مشکل است. باید بتوانیم نگرانیهای خود را با طرف مقابل در میان بگذاریم و از او بخواهیم که شفافتر و صادقتر باشد.
البته، باید به این نکته توجه داشته باشیم که همه افراد حق دارند حریم خصوصی داشته باشند و لزومی ندارد که همهی جزئیات زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. با این حال، پنهانکاریهای بیش از حد و رفتارهای مشکوک میتوانند باعث ایجاد بیاعتمادی شوند.
اگر بعد از تلاش برای برقراری ارتباط شفاف و با صداقت، همچنان احساس کنیم که طرف مقابل قابل اعتماد نیست، باید در مورد ادامهی رابطه تجدید نظر کنیم.
به خاطر داشته باشیم که اعتماد، یک خیابان دوطرفه است و هم ما باید قابل اعتماد باشیم و هم طرف مقابل.
ترس از آسیبپذیری: دیوار دفاعی در برابر صمیمیت
آسیبپذیری به معنای نشان دادن احساسات واقعی خود، افشای نقاط ضعف و آسیبپذیریها، و پذیرش این حقیقت است که ممکن است مورد قضاوت یا طرد قرار بگیریم. ترس از آسیبپذیر بودن، یکی از مهمترین موانع بر سر راه اعتماد کردن است.
وقتی میترسیم که آسیب ببینیم، دیوار دفاعی محکمی دور خود میکشیم و از برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران خودداری میکنیم. این دیوار، ما را از آسیبهای احتمالی محافظت میکند، اما در عین حال، مانع از تجربهی لذت و صمیمیت در روابط نیز میشود.
ترس از آسیبپذیری اغلب ریشه در تجربههای گذشته دارد. اگر در گذشته به خاطر نشان دادن احساسات خود مورد تمسخر یا انتقاد قرار گرفته باشیم، ممکن است یاد بگیریم که احساسات خود را پنهان کنیم و از آسیبپذیر بودن خودداری کنیم.
برای غلبه بر ترس از آسیبپذیری، باید به تدریج و با احتیاط، شروع به نشان دادن احساسات واقعی خود به افرادی که به آنها اعتماد داریم کنیم.
در ضمن، باید بپذیریم که آسیبپذیری بخشی طبیعی و ضروری از هر رابطهی سالم است. بدون آسیبپذیری، نمیتوانیم ارتباط عمیق و صمیمانهای با دیگران برقرار کنیم.
به یاد داشته باشیم که آسیبپذیری، نشانهی ضعف نیست، بلکه نشانهی شجاعت و اصالت است.
با تمرین و صبر، میتوانیم ترس از آسیبپذیری را کاهش دهیم و روابط سالمتر و صمیمانهتری ایجاد کنیم.
عدم تطابق ارزشها و انتظارات
اگر ارزشها، باورها و انتظارات ما با طرف مقابل تفاوتهای اساسی داشته باشد، اعتماد کردن به او دشوار خواهد بود. ارزشها، اصولی هستند که زندگی ما را هدایت میکنند و انتظارات، پیشبینیهایی هستند که از رفتار دیگران داریم.
وقتی ارزشهای ما با ارزشهای طرف مقابل در تضاد باشد، ممکن است احساس کنیم که نمیتوانیم او را درک کنیم یا به او تکیه کنیم.
مثلا اگر ما صداقت و وفاداری را بسیار ارزشمند بدانیم، اما طرف مقابل به این ارزشها پایبند نباشد، اعتماد کردن به او بسیار دشوار خواهد بود.
عدم تطابق انتظارات نیز میتواند باعث ایجاد بیاعتمادی شود. اگر انتظارات ما از نحوهی رفتار طرف مقابل برآورده نشود، ممکن است احساس ناامیدی و رنجش کنیم.
برای حل این مشکل، باید با طرف مقابل در مورد ارزشها و انتظارات خود صحبت کنیم و سعی کنیم به درک مشترکی برسیم.
البته، باید انعطافپذیر باشیم و بپذیریم که همه افراد دیدگاهها و ارزشهای متفاوتی دارند. با این حال، اگر تفاوتها بسیار اساسی و غیرقابل حل باشند، ممکن است ادامهی رابطه امکانپذیر نباشد.
به خاطر داشته باشیم که داشتن ارزشهای مشترک، یکی از پایههای اصلی یک رابطهی پایدار و موفق است.
سابقه سوء استفاده یا دستکاری در روابط قبلی
اگر در روابط قبلی خود تجربهی سوء استفاده (چه جسمی، چه عاطفی) یا دستکاری را داشته باشیم، این تجربه میتواند به شدت بر توانایی ما در اعتماد کردن به دیگران در روابط بعدی تاثیر بگذارد.
سوء استفاده و دستکاری، اعتماد به نفس و خودباوری ما را تضعیف میکنند و باعث میشوند نسبت به انگیزههای دیگران بدبین شویم.
ممکن است دائماً نگران باشیم که دوباره قربانی سوء استفاده یا دستکاری شویم و به همین دلیل، از برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران خودداری کنیم.
در چنین شرایطی، ضروری است که با کمک یک متخصص، به بررسی و التیام زخمهای گذشته بپردازیم.
در ضمن، باید یاد بگیریم که نشانههای سوء استفاده و دستکاری را شناسایی کنیم و در صورت مشاهدهی این نشانهها، از رابطه خارج شویم.
به یاد داشته باشیم که ما مستحق داشتن روابط سالم و محترمانه هستیم و نباید اجازه دهیم کسی از ما سوء استفاده کند.
با تقویت اعتماد به نفس و خودباوری، میتوانیم الگوهای رفتاری ناسالم را تغییر دهیم و روابط بهتری را تجربه کنیم.
نیاز به کنترل: مانعی برای اعتماد کردن و رها کردن
نیاز به کنترل، تمایل به داشتن قدرت و نفوذ بر دیگران و موقعیتها است. افرادی که نیاز زیادی به کنترل دارند، معمولاً در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارند، زیرا اعتماد کردن به معنای رها کردن بخشی از کنترل است.
وقتی سعی میکنیم همه چیز را کنترل کنیم، به دیگران اجازه نمیدهیم که خودشان باشند و این باعث میشود احساس ناامنی و بیاعتمادی کنیم.
نیاز به کنترل اغلب ریشه در ترس دارد. ممکن است بترسیم که اگر کنترل را از دست بدهیم، اتفاق بدی خواهد افتاد.
برای غلبه بر نیاز به کنترل، باید یاد بگیریم که به دیگران اعتماد کنیم و به آنها اجازه دهیم که مسئولیتپذیر باشند.
در ضمن، باید بپذیریم که نمیتوانیم همه چیز را کنترل کنیم و گاهی اوقات باید به جریان زندگی اعتماد کنیم.
رها کردن کنترل، میتواند ترسناک باشد، اما منجر به ایجاد روابط سالمتر و صمیمانهتر خواهد شد.
به خاطر داشته باشیم که اعتماد، یک خیابان دوطرفه است و هم ما باید به دیگران اعتماد کنیم و هم به آنها اجازه دهیم که به ما اعتماد کنند.
فشار اجتماعی و فرهنگی: باورهای نادرست درباره اعتماد
فشار اجتماعی و فرهنگی میتواند باورهای نادرستی را دربارهی اعتماد در ما ایجاد کند. مثلاً، ممکن است در فرهنگی زندگی کنیم که به مردان توصیه میشود که به هیچ زنی اعتماد نکنند، یا به زنان توصیه میشود که به هیچ مردی اعتماد نکنند.
این باورهای نادرست میتوانند باعث ایجاد بیاعتمادی غیرضروری در روابط شوند.
در ضمن، رسانهها میتوانند با به تصویر کشیدن خیانت و دروغگویی به عنوان امری رایج، باعث ایجاد بدبینی و بیاعتمادی در ما شوند.
برای مقابله با این فشارها، باید آگاهانه به باورهای خود دربارهی اعتماد شک کنیم و آنها را با واقعیت مطابقت دهیم.
در ضمن، باید تلاش کنیم تا از تاثیرات منفی رسانهها بر روی ذهن خود بکاهیم و به دنبال الگوهای مثبت در روابط باشیم.
به یاد داشته باشیم که هر فرد و هر رابطهای منحصر به فرد است و نباید تحت تاثیر باورهای کلیشهای قرار بگیریم.
با تفکر انتقادی و آگاهی از تاثیرات اجتماعی و فرهنگی، میتوانیم دیدگاه واقعبینانهتری نسبت به اعتماد پیدا کنیم.
مشکلات در برقراری ارتباط موثر
اگر نتوانیم به طور موثر با طرف مقابل ارتباط برقرار کنیم، احتمال ایجاد سوءتفاهم و بیاعتمادی افزایش مییابد. ارتباط موثر به معنای بیان واضح و با صداقت احساسات و نیازها، گوش دادن فعالانه به طرف مقابل و تلاش برای درک دیدگاه او است.
وقتی نتوانیم به درستی با طرف مقابل ارتباط برقرار کنیم، ممکن است احساس کنیم که درک نمیشویم یا نادیده گرفته میشویم و این باعث ایجاد ناامنی و بیاعتمادی میشود.
در ضمن، عدم توانایی در حل تعارضات به طور سازنده نیز میتواند به بیاعتمادی دامن بزند. اگر نتوانیم اختلافات خود را به طور مسالمتآمیز حل کنیم، ممکن است احساس کنیم که طرف مقابل به ما احترام نمیگذارد یا به نیازهای ما اهمیت نمیدهد.
برای بهبود مهارتهای ارتباطی خود، میتوانیم در کلاسهای آموزشی شرکت کنیم، کتابهای مربوطه را مطالعه کنیم یا از یک مشاور کمک بگیریم.
با تمرین و صبر، میتوانیم یاد بگیریم که چگونه به طور موثر با دیگران ارتباط برقرار کنیم و روابط سالمتر و صمیمانهتری ایجاد کنیم.
به خاطر داشته باشیم که ارتباط موثر، یک مهارت آموختنی است و هرگز برای یادگیری آن دیر نیست.
با بهبود مهارتهای ارتباطی خود، میتوانیم به طور قابل توجهی اعتماد و صمیمیت را در روابط خود افزایش دهیم.
وجود مشکلات روانی زمینهای
در برخی موارد، عدم توانایی در اعتماد کردن میتواند ناشی از مشکلات روانی زمینهای مانند اضطراب، افسردگی، اختلال شخصیت مرزی یا اختلال دلبستگی باشد. این مشکلات میتوانند بر نحوهی تفکر، احساس و رفتار ما در روابط تاثیر بگذارند و باعث ایجاد بیاعتمادی شوند.
مثلا افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است دائماً نگران قضاوت یا طرد شدن توسط دیگران باشند و به همین دلیل، از برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران خودداری کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نیز ممکن است در روابط خود دچار بیثباتی عاطفی و ترس از رها شدن باشند و این باعث شود که به طور متناوب به دیگران اعتماد کنند و از آنها دوری کنند.
در صورتی که احساس میکنید مشکلات روانی زمینهای بر توانایی شما در اعتماد کردن تاثیر میگذارند، ضروری است که از یک متخصص روانشناس کمک بگیرید.
به یاد داشته باشیم که سلامت روان، یکی از پایههای اصلی یک زندگی شاد و موفق است.


اگر در یک رابطه، هیچ یک از این اقدامات انجام نشود، ممکن است احساس کنیم که طرف مقابل به ما اهمیت نمیدهد یا قابل اعتماد نیست.
برای ایجاد اعتماد در یک رابطه، باید به طور آگاهانه و مستمر، اقداماتی را انجام دهیم که نشان دهند ما قابل اعتماد هستیم.
در ضمن، باید به طرف مقابل فرصت دهیم تا به ما اعتماد کند و نشان دهد که او نیز قابل اعتماد است.
به یاد داشته باشیم که اعتماد، یک خیابان دوطرفه است و هم ما باید قابل اعتماد باشیم و هم طرف مقابل.
با تلاش و صبر، میتوانیم اعتماد را در روابط خود ایجاد و تقویت کنیم.






