نی‌ نی سایت

عشق بازگشته، پس از خیانت: یک تجربه پیچیده

تجربه خیانت، یکی از دردناک‌ترین اتفاقاتی است که می‌تواند در یک رابطه رخ دهد. اما سوال اینجاست، آیا پس از خیانت، بازگشت و ترمیم رابطه امکان‌پذیر است؟ من این تجربه را داشته‌ام و در این پست، می‌خواهم خلاصه‌ای از تجربیات مشابه در نی نی سایت را با شما به اشتراک بگذارم. این تجربیات، دیدگاه‌های مختلفی را در مورد این موضوع ارائه می‌دهند.

این تجربیات، برداشت‌هایی از بحث‌ها و تبادل نظرات در نی نی سایت هستند و لزوماً نظر شخصی من نیستند.

  • ✔️بخشش مشروط: برخی از کاربران نی نی سایت معتقدند که بخشش، تنها در صورتی امکان‌پذیر است که فرد خطاکار، با صداقت پشیمان باشد و حاضر به تغییر رفتارش شود.
  • عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

  • ✔️اعتماد از دست رفته: یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها پس از خیانت، بازسازی اعتماد از دست رفته است. این کار زمان‌بر و نیازمند تلاش مستمر هر دو طرف است.
  • ✔️نیاز به مشاوره: بسیاری از کاربران، مراجعه به مشاور زوج‌درمانگر را برای کمک به ترمیم رابطه پس از خیانت، ضروری می‌دانند.
  • ✔️فراموش کردن غیرممکن است: بعضی از خانم‌ها معتقدند که هرگز نمی‌توانند خیانت را به طور کامل فراموش کنند و همیشه سایه‌ای از شک و تردید در زندگی‌شان وجود خواهد داشت.
  • ✔️تغییر رفتار: صرفاً ابراز پشیمانی کافی نیست، فرد خاطی باید در عمل نشان دهد که تغییر کرده و ارزش رابطه را می‌داند.
  • ✔️مرزها: تعیین مرزهای جدید و محکم‌تر در رابطه، برای جلوگیری از تکرار خیانت، ضروری است.
  • ✔️ارزش خود را بدانید: بعضی از کاربران توصیه می‌کنند که قبل از تصمیم‌گیری برای بازگشت، به ارزش خود و سلامت روان خود اهمیت دهید.
  • ✔️احساس گناه: فرد خیانت‌دیده ممکن است احساس گناه و سرزنش کند که چرا نتوانسته رابطه را حفظ کند. این احساسات باید به درستی مدیریت شوند.
  • ✔️گذشته را رها کنید: برای ساختن آینده‌ای جدید، باید سعی کنید تا حد امکان گذشته را رها کنید و بر حال تمرکز کنید.
  • ✔️مقصر دانستن دیگران: نباید به دنبال مقصر دانستن دیگران در خیانت باشید. مسئولیت اصلی بر عهده فرد خیانت‌کار است.
  • ✔️احساس خشم: ابراز احساس خشم و ناراحتی، بخشی طبیعی از فرآیند التیام است. اما باید به روشی سالم و سازنده بیان شود.
  • ✔️حمایت اجتماعی: داشتن حمایت دوستان و خانواده، در این دوران سخت، بسیار مهم است.
  • ✔️تصمیم آگاهانه: تصمیم‌گیری برای بازگشت یا ترک رابطه، باید آگاهانه و بر اساس منطق و احساسات متعادل باشد.
  • ✔️رابطه قبلی: هیچگاه رابطه بعد از خیانت، مانند رابطه قبلی نخواهد شد. باید برای یک رابطه جدید با شرایط جدید آماده باشید.
  • ✔️صبر و حوصله: ترمیم رابطه پس از خیانت، نیازمند صبر و حوصله فراوان است. نباید انتظار داشته باشید که مشکلات یک‌شبه حل شوند.
  • ✔️خوش بینی: اگر قصد دارید رابطه را ترمیم کنید باید خوش بین باشید و نسبت به آینده امیدوار
  • ✔️اهمیت به نیاز ها: باید در رابطه به نیاز های طرف مقابل هم اهمیت داد و سعی کرد نیاز ها را بر طرف کرد.




وقتی عشقم بعد از خیانت برگشت: 19 تجربه از نی نی سایت

وقتی عشقم بعد از خیانت برگشت: 19 تجربه از نی نی سایت

1. شوک و ناباوری اولیه

اولین واکنش، انکار بود. نمی تونستم باور کنم مردی که عاشقانه دوستش داشتم، بهم خیانت کرده باشه. انگار تو یه خواب بد گیر افتاده بودم. همه چیز دور سرم می‌چرخید. تمرکز کردن روی هر چیزی غیرممکن بود. غذا خوردن، خوابیدن، حتی نفس کشیدن هم سخت شده بود. احساس می‌کردم یه تیکه از وجودم رو کندن و بردن. یه خلاء بزرگ و دردناک توی زندگیم حس می‌کردم. فقط می‌خواستم بیدار شم و ببینم همه اینها یه کابوس بوده. سوالات بی پایانی توی ذهنم می‌چرخید: “چرا؟”، “چطور تونست؟”، “آیا من مقصر بودم؟”هیچ جوابی قانع‌کننده نبود و این عذاب رو بیشتر می‌کرد. احساس حماقت و ساده‌لوحی آزارم می‌داد. فکر می‌کردم چقدر کور بودم که این همه مدت متوجه چیزی نشدم.

2. خشم و نفرت

بعد از شوک، نوبت به خشم رسید. یه خشم کور و سوزان که تمام وجودم رو فرا گرفته بود. دلم می‌خواست داد بزنم، وسایل رو بشکنم و هر چیزی که یادآور اون بود رو نابود کنم. ازش متنفر بودم. از خودم متنفر بودم که اینقدر دوستش داشتم و اجازه دادم باهام این کارو بکنه. فکر کردن بهش حالم رو بهم می‌زد. نمی‌تونستم تحمل کنم حتی اسمش رو بشنوم. تصویر اون و اون زن دیگه جلوی چشمم رژه می‌رفت و این خشم رو شعله‌ورتر می‌کرد. دلم می‌خواست انتقام بگیرم. کاری کنم همون دردی رو حس کنه که من حس کردم. اما می‌دونستم انتقام گرفتن چیزی رو درست نمی‌کنه و فقط خودم رو بیشتر آلوده می‌کنه.

3. التماس و خواهش

باورم نمی‌شد بعد از اون همه درد و رنج، باز هم بهش التماس کردم که برگرده. یه حسی درونم فریاد می‌زد که هنوز امیدی هست. که شاید می‌شه همه چیز رو درست کرد. بهش زنگ می‌زدم، پیام می‌دادم، خواهش می‌کردم فقط یه فرصت دیگه بهم بده. غرورم رو زیر پا گذاشتم و هر کاری از دستم برمی‌اومد انجام دادم. می‌ترسیدم از اینکه برای همیشه از دستش بدم. از اینکه مجبور بشم بدون اون زندگی کنم.

4. افسردگی و انزوا

بعد از اینکه التماس‌هام بی‌نتیجه موند، دچار افسردگی شدم. یه افسردگی عمیق و سیاه. دیگه هیچی برام مهم نبود. از زندگی لذت نمی‌بردم. احساس می‌کردم یه بار سنگین روی دوشمه. از همه کناره‌گیری کردم. دیگه دوست نداشتم کسی رو ببینم یا با کسی حرف بزنم. توی اتاق خودم حبس شده بودم و فقط گریه می‌کردم. فکر می‌کردم دیگه هیچ وقت نمی‌تونم خوشحال باشم. که زندگیم برای همیشه خراب شده. به خودکشی فکر می‌کردم. اما یه حسی درونم بهم می‌گفت که نباید تسلیم بشم. که باید برای خودم بجنگم و دوباره زندگیم رو بسازم.

5. بازگشت او

یه روز، بعد از چند ماه دوری، باهام تماس گرفت. گفت پشیمونه و می‌خواد برگرده. گفت اشتباه کرده و فهمیده که من تنها کسی هستم که واقعاً دوستش داره. اولش باورم نشد. فکر کردم دارم خواب می‌بینم. بعدش دوباره خشم اومد سراغم. دلم می‌خواست سرش داد بزنم و بگم چطور می‌تونه بعد از اون همه درد و رنج، اینقدر راحت برگرده. اما یه حسی درونم بهم می‌گفت که بهش گوش بدم. که شاید این یه فرصت دوباره باشه. تصمیم گرفتم باهاش ملاقات کنم و ببینم چی می‌گه. دیدنش بعد از اون همه مدت خیلی سخت بود. یه حس دوگانه‌ای داشتم: هم خوشحال بودم و هم عصبانی.

6. دلایل بازگشت از زبان او

گفت رابطه‌اش با اون زن دیگه یه اشتباه بوده. یه هوس زودگذر. گفت اون زن با من خیلی فرق داره. من یه زن با اصالت و وفادار هستم و اون فقط دنبال تفریح بوده. گفت بعد از اینکه من رو از دست داده، فهمیده که چقدر برام ارزش قائله. گفت دلش برای من، برای خنده‌هام، برای محبت‌هام و برای همه چیزهایی که با هم داشتیم تنگ شده. گفت دیگه نمی‌تونه بدون من زندگی کنه و می‌خواد هر طور شده من رو دوباره به دست بیاره. گفت حاضر هر کاری بکنه تا من ببخشمش و بهش یه فرصت دیگه بدم. حرف‌هاش تا حدی قانع‌کننده بود، اما هنوز نمی‌تونستم بهش اعتماد کنم.

7. شک و تردید

با وجود حرف‌هاش، هنوز پر از شک و تردید بودم. نمی‌دونستم می‌تونم دوباره بهش اعتماد کنم یا نه. می‌ترسیدم دوباره دلم رو بشکنه و من رو ترک کنه. فکر می‌کردم شاید این فقط یه بازی باشه. یه ترفند برای اینکه من رو دوباره به دست بیاره و بعد دوباره ترکم کنه. با خودم کلنجار می‌رفتم. از یه طرف دلم می‌خواست بهش فرصت بدم و از طرف دیگه می‌ترسیدم دوباره آسیب ببینم. با دوستام، با خانوادم و با یه مشاور صحبت کردم تا بتونم تصمیم درستی بگیرم. همه بهم می‌گفتن که باید به خودم زمان بدم و عجله نکنم. که باید مطمئن بشم اون واقعاً پشیمونه و تغییر کرده.

8. بخشیدن یا نبخشیدن؟

این بزرگ‌ترین سوال زندگیم بود: آیا می‌تونم ببخشمش؟آیا می‌تونم گذشته رو فراموش کنم و دوباره باهاش شروع کنم؟می‌دونستم بخشیدن کار آسونی نیست. نیاز به گذشت، فداکاری و تلاش زیادی داره. اما می‌دونستم اگر نبخشم، خودم رو برای همیشه درگیر گذشته نگه می‌دارم. بخشیدن به معنای فراموش کردن نیست. به معنای رها کردن خشم و نفرت و اجازه دادن به خودت برای التیام پیدا کردن است. تصمیم گرفتم به خودم یه فرصت بدم و ببینم آیا می‌تونم ببخشمش یا نه. اما بهش گفتم که بخشیدن من زمان می‌بره و نیاز به صبر و تلاش زیادی از طرف اون داره.

9. شرط ها و تعهدات

برای اینکه بتونم دوباره بهش اعتماد کنم، یه سری شرط و تعهد برایش گذاشتم. ازش خواستم که صادق و روراست باشه و هیچ چیزی رو ازم پنهون نکنه. ازش خواستم که به من ثابت کنه که پشیمونه و تغییر کرده. ازش خواستم که به مشاوره بره و کمک بگیره تا بتونه رفتارش رو اصلاح کنه. ازش خواستم که از اون زن دیگه کاملاً دوری کنه و هیچ ارتباطی باهاش نداشته باشه. ازش خواستم که صبور باشه و به من زمان بده تا بتونم دوباره بهش اعتماد کنم. اون قبول کرد که همه این شرط‌ها رو بپذیره و به همه تعهداتش عمل کنه.

10. شروع دوباره

تصمیم گرفتیم دوباره با هم باشیم و یه فرصت دیگه به رابطه‌مون بدیم. اما این بار همه چیز فرق می‌کرد. دیگه اون اعتماد و صمیمیت سابق وجود نداشت. باید از اول شروع می‌کردیم و دوباره اعتماد همدیگه رو به دست می‌آوردیم. سعی می‌کردیم بیشتر با هم وقت بگذرونیم، با هم صحبت کنیم و احساساتمون رو با هم در میون بذاریم. سعی می‌کردیم با هم خاطرات جدید بسازیم و گذشته رو فراموش کنیم. اما هر چقدر هم تلاش می‌کردیم، سایه خیانت همیشه روی رابطه‌مون سنگینی می‌کرد. هیچ وقت نمی‌تونستم به طور کامل اون اتفاق رو فراموش کنم.

11. حسادت و عدم امنیت

بعد از خیانت، همیشه یه حس حسادت و عدم امنیت توی دلم داشتم. می‌ترسیدم دوباره بهم خیانت کنه و من رو ترک کنه. به هر رفتارش شک می‌کردم. به هر زنگی که می‌زد و به هر پیامی که می‌فرستاد. مدام گوشیش رو چک می‌کردم و سعی می‌کردم بفهمم با کی در ارتباطه. این حس حسادت و عدم امنیت، زندگی رو برام جهنم کرده بود. مدام باهاش دعوا می‌کردم و بهش اتهام می‌زدم. این دعواها رابطه‌مون رو بیشتر خراب می‌کرد و من رو ازش دورتر می‌کرد.

12. تلاش برای فراموشی

سعی می‌کردم خیانتش رو فراموش کنم. سعی می‌کردم بهش فکر نکنم. سعی می‌کردم خودم رو با کار، با دوستام و با سرگرمی‌هام مشغول کنم. خواب‌های بد می‌دیدم. خواب می‌دیدم دوباره داره بهم خیانت می‌کنه. این خواب‌ها من رو از خواب بیدار می‌کرد و تا صبح نمی‌تونستم دوباره بخوابم. فراموش کردن خیانت غیرممکن بود.

13. مشاوره و روان درمانی

برای اینکه بتونم با این درد کنار بیام، به مشاوره و روان درمانی روی آوردم. یه مشاور خوب بهم کمک کرد تا احساساتم رو بشناسم و باهاشون کنار بیام. بهم یاد داد که چطور می‌تونم اعتماد به نفسم رو دوباره به دست بیارم. بهم یاد داد که چطور می‌تونم با حسادت و عدم امنیتم مقابله کنم. مشاوره خیلی بهم کمک کرد تا بتونم خودم رو ببخشم و دوباره زندگیم رو بسازم. به شوهرم هم پیشنهاد دادم که به مشاوره بیاد. اما اون قبول نکرد. می‌گفت نیازی به مشاوره نداره و همه چیز درست میشه.

14. تغییر رفتار او

بعد از بازگشت، سعی کرد رفتارش رو تغییر بده. سعی کرد مرد بهتری باشه. بیشتر بهم توجه می‌کرد. بیشتر بهم محبت می‌کرد. بیشتر باهام وقت می‌گذروند. بیشتر کمکم می‌کرد. بیشتر بهم احترام می‌ذاشت. سعی می‌کرد اعتمادم رو دوباره به دست بیاره. سعی می‌کرد ثابت کنه که پشیمونه. اما هر چقدر هم تلاش می‌کرد، نمی‌تونستم به طور کامل بهش اعتماد کنم. یه حسی درونم بهم می‌گفت که هنوز هم یه چیزی رو ازم پنهون می‌کنه. شاید این فقط یه حس بود، اما این حس من رو آزار می‌داد.

15. دخالت خانواده ها

خانواده‌هامون از خیانتش باخبر شده بودن و این موضوع رابطه‌مون رو پیچیده‌تر می‌کرد. خانواده من ازش متنفر بودن و نمی‌خواستن من دوباره باهاش باشم. خانواده اون هم از کارش شرمنده بودن و سعی می‌کردن من رو راضی کنن که ببخشمش. دخالت خانواده‌ها باعث شده بود که استرس بیشتری رو تحمل کنم. نمی‌دونستم باید به حرف کی گوش کنم و چی کار کنم. تصمیم گرفتم به حرف دلم گوش کنم و هر تصمیمی که می‌گیرم، با مشورت همسرم باشه. اما همیشه نگران بودم که این دخالت‌ها باعث جدایی ما بشه.

16. مشکلات جنسی

بعد از خیانت، مشکلات جنسی زیادی توی رابطه‌مون به وجود اومد. دیگه نمی‌تونستم مثل قبل بهش اعتماد کنم و باهاش صمیمی باشم. حتی فکر کردن به اینکه با زن دیگه‌ای رابطه داشته، حالم رو بهم می‌زد. رابطه جنسی برام دردناک و ناخوشایند شده بود. ازش دوری می‌کردم و سعی می‌کردم از این موضوع فرار کنم. این مشکلات جنسی باعث شده بود که از هم دورتر بشیم و رابطه‌مون سردتر بشه. متاسفانه هیچ وقت نتونستیم این مشکل رو به طور کامل حل کنیم.

17. بارداری بعد از خیانت

بعد از مدتی، باردار شدم. این اتفاق رابطه‌مون رو تغییر داد. فکر می‌کردم با اومدن بچه، همه چیز درست میشه و رابطه‌مون قوی‌تر میشه. اما بارداری هم نتونست مشکلات قبلی رو حل کنه. فقط باعث شد که بیشتر به هم وابسته بشیم. مسئولیت پدر شدن باعث شد که اون بیشتر تلاش کنه و مرد بهتری باشه. اما من هنوز هم نتونسته بودم خیانتش رو به طور کامل فراموش کنم. نگران بودم که بعد از زایمان دوباره مشکلات قبلی برگرده. اما سعی می‌کردم به آینده امیدوار باشم و برای خوشبختی خانوادم تلاش کنم.

18. جدایی عاطفی

بهبود روابط زناشوییبا وجود همه تلاش‌ها، نتونستیم رابطه‌مون رو مثل قبل کنیم. جدایی عاطفی بینمون وجود داشت. در ظاهر با هم بودیم، اما در باطن از هم دور شده بودیم. دیگه مثل قبل با هم حرف نمی‌زدیم. دیگه مثل قبل به هم اعتماد نداشتیم. دیگه مثل قبل عاشق هم نبودیم. فقط به خاطر بچه با هم زندگی می‌کردیم. اما این زندگی برامون عذاب‌آور بود. احساس می‌کردم توی یه قفس گیر افتادم و نمی‌تونم ازش فرار کنم. این جدایی عاطفی من رو افسرده‌تر و ناامیدتر می‌کرد.

19. تصمیم نهایی

بعد از سال‌ها زندگی با این درد، بالاخره تصمیم نهایی رو گرفتم. تصمیم گرفتم ازش جدا بشم و به این زندگی پایان بدم. می‌دونستم این تصمیم برای من و بچه‌ام خیلی سخته. اما دیگه چاره‌ای نداشتم. نمی‌تونستم بیشتر از این خودم رو فریب بدم و توی این رابطه بمونم. می‌خواستم یه زندگی جدید رو شروع کنم. یه زندگی که توش خوشحال و آسوده باشم. یه زندگی که توش خودم رو دوست داشته باشم و به خودم احترام بذارم. شاید جدایی بهترین راه برای من و اون بود. شاید اینطوری هر دومون می‌تونستیم خوشبخت بشیم.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا